پاک ترین لباس به تن شش ماهه من؛
خاطرم هست که یکبار چو محرم رسید ...... پدرم پیرهن مشکی من را چو خرید
زیر لب گفت جان فدای تو شوم جان پدر
پسر کوچولوی من به خاطر نذری که داشتم روز شب هفتم محرم لباس علی اصغر (ع) به تنت کردم و توی هیت به اتفاق خاله ها و مامان بزرگت شرکت کردیم.
وقتی سربند یا علی اصغر(ع) رو روی پیشونیت دیدم نمی دونی چه حالی شدم
این اولین مراسم محرمی هست که توش شرکت کردی عزیزم و انشاالله به حق امام حسین (ع) همیشه سالم باشی و بتونی هر ساله برای این امام عزیزمون سینه زنی کنی و زیر علم این امام موفق و سالم بمونی . ( انشالله )
من نالایق اگر تشنه ی دیدار توام
از طفولیتم ارباب گرفتار توام
نیستم مستحق این همه لطف و کرمت
تا نفس میکشم ای شاه بدهکار توام
خوشحال می شم توی ادامه مطالب بقیه عکسای عزادار کوچولومو بینید و حتما نظر بدید